معنی زمی پا - جستجوی لغت در جدول جو

زمی پا

فرهنگ گویش مازندرانی

زمیرا

(دخترانه و پسرانه)

بلبل

فرهنگ نامهای ایرانی

بی پا

بی اصل، بی اساس، کنایه از بی ثبات، ضعیف

فرهنگ فارسی عمید

زاغ پا

سخن کنایه آمیز که معمولاً به منظور توهین یا تمسخر و سرزنش بر زبان می آید، سراکوفت، سرکوفت، نکوهش، ملامت، پیغاره، تفش، سرزنش، بیغار، عتیب، بیغاره، تفشه، طعنه، تفشل
برای مثال کبک خرامنده به صحن سرای / کبک روان را بزده زاغ پای (امیرخسرو - لغتنامه - زاغ پا)

سخن کنایه آمیز که معمولاً به منظور توهین یا تمسخر و سرزنش بر زبان می آید، سَراکوفت، سَرکوفت، نِکوهِش، مَلامَت، پیغارِه، تَفش، سَرزَنِش، بیغار، عِتیب، بیغارِه، تَفشِه، طَعنِه، تَفشَل
برای مِثال کبک خرامنده به صحن سرای / کبک روان را بزده زاغ پای (امیرخسرو - لغتنامه - زاغ پا)

فرهنگ فارسی عمید

سیم پا

(سِ یُ)

کنایه از آلت مردی. شرم مرد. (فرهنگ فارسی معین)

لغت نامه دهخدا

زاغ پا

زاغ پای، کنایه از طعنه و سرزنش باشد، (برهان قاطع) (غیاث اللغات)، و با لفظ زدن مستعمل میشود، (آنندراج)، طعنه، ملامت، سرزنش، طنز:
زاغ زبانی که ز فر همای
کبک روان رابزند زاغ پای،
امیرخسرو (از آنندراج)،
کبک خرامنده بصحن سرای
کبک روان را بزده زاغ پای،
امیرخسرو (از آنندراج)

لغت نامه دهخدا

هم پا

(هََ)

همراه. (غیاث) :
خروشان گاودم با او به یک جا
چنان چون دو سراینده به هم پا.
فخرالدین اسعد.
وهم در سرعت گمان دارد که او هم پای اوست
وهم همراهی ّ هم پا برنتابد بیش از این.
خاقانی

لغت نامه دهخدا

زیرپا

زیرپای، مطیع و فرمانبردار، (ناظم الاطباء)،
- زیرپای آوردن، در دو شاهد زیر از فردوسی ظاهراً بمعنی پریدن و پیمودن و بمجاز تصرف کردن، در اختیار گرفتن آمده است:
که سودابه را باز جای آورند
سراپرده را زیرپای آورند،
فردوسی،
همه مرز را زیرپای آوریم
مراد دل خود بجای آوریم،
فردوسی،
، باجگزار وذمی،
پاپوش و کفش، (ناظم الاطباء)،
- زیرپا آوردن ادیم یمن، عبارت از حاجیان که بعد از ادای حج کفش در پا کنند، (آنندراج)، رجوع به زیرپایی شود

لغت نامه دهخدا

پی پا

(پَ / پِ یِ)

عرقوب. پی پاشنه. رجوع به پی (بمعنی عصب) شود: عقبه، پی که از آن زه سازند. (منتهی الارب).
- پی پاخشک، آنکه دیر از کاری بازآید

لغت نامه دهخدا

زاغ پا

کنایه از طعنه و سرزنش

فرهنگ لغت هوشیار

زیرپا

مطیع و فرمانبردار

فرهنگ لغت هوشیار

زاغ پا

کنایه از سرزنش

فرهنگ فارسی معین

هم پا

((هَ))

همراه، رفیق

فرهنگ فارسی معین

جای پا

اثر، پی، رد، نقش

فرهنگ واژه مترادف متضاد

هم پا

محاذی، موازی، هم دوش، همراه، هم سفر، هم گام

فرهنگ واژه مترادف متضاد

مچ پا

خواب مچ پای خودتان: یک دوست مخفیانه به شما کمک میکند.
قوزکهای زخمی: مشکلات و ناکامی
قوزک پای شما می شکند: علامت مرگ در دوردست
یک زن خواب ببیند که قوزکهایش را به دیگران نشان می دهد: خواسته های او برآورده خواهند شد
یک مچ پای زیبا: سلامتی و خوشبختی
مچ پاهای شما کلفت هستند: پول و احترام
مچ پای شما بسیار قوی است: اشخاص بخصوصی باعث خوشبختی شما خواهند شد.
مچ پای شما زیبا است: در هنگام پیری ثروتمند خواهید بود
مچ پای شما بلند است: یک فرزند پسر از دست می رود.
یک مرد خواب ببیند که مچ پایش شکسته و خون می آید: او دور از بستگانش خواهد مرد.
یک زن خواب مچ پای یک مرد را ببیند: او شوهر و بچه هایش را از دست خواهد داد.
مردمان فقیر خواب مچ پاهای زیبا ببیند: ثروت - کتاب سرزمین رویاها
۱ـ دیدن مچ زیبای پایی در خواب، نشانه آن است که همسرتان به شما اهانت می کند.
۲ـ اگر زنی در خواب از دیدن مچ پای خود لذت ببرد، نشانه آن است که در عشق نومید می شود.
۳ـ اگر در خواب مچ پای چاق حیوانی را ببینید، علامت آن است که در زندگی آسوده و راحت خواهید بود.
۴ـ اگر زنی در خواب مچ پای خود را بسیار لاغر ببیند، نشانه آن است که نومید و بیمار خواهد شد. اما اگر مچ پای خود را در خواب چاق ببیند، علامت آن است که آبروی او در خطر برباد رفتن است.